( بنام تو اي ارام جان )
سلام
منم مثل بقيه با شما موافق نيستم هر چند شما بازم دعوت ميكنيد بريم مثالي رو كه زدي بخونيم
خداوند به بضاعت بندگانش نگاه ميكنه
ببنيد مورچه يه ران ملخ به دندان ميگيره ميره توي صف بازديد كنندگان از حضرت سليمان مياسته و يا اون پير زن نخ ريس كه تنها دوك نخ ريسي شده رو كه حاصل دست رنج خودشه به دست ميگيره و ميره توي صف طويل خريدارن حضرت يوسف
با اينكه ميبينه بزرگان با بارهاي زر و جواهر كه بر بار شتران كردن تا بتونند بيشترين مبلغ رو براي خريد حضرت يوسف پرداخت كنند تا ان جوان دلربا رو از ان خودشون كنند
وقتي ديگران به پير زن با تمسخر ميگن تو چطور روت شده با اين دوك امدي توي صف خريداران ؟ ميگه من ميدونم بضاعتم خيلي كمه ولي با اين كارم خواستم بگم منم توي صف خريداران وايستادم بلكه ايشون منو اين ته صف ببينه و براي اخرتم همين نگاه دستگيرم ميشه
كنايه از حضرت حق است كه ببينه با اينكه بضاعتمو كمه ولي بازم دل در گرو او داريم كه همه چيزمان از اوست
پس نه تنها خجالت نميكشم بلكه سرمو بلند نگه ميدارم با افتخار به ديدارش نايل ميشم تازه يقين دارم اونجا وقتي توي صف ايستادم شفيعه همه ي مومنين خانم فاطمه ي زهرا (س) جانم فدايش مياد يكي يكي ادما رو نشون ميده و از صف خارج ميكنه و ميگه ... اينو خارج صف ببريد به بهشت اخه اين بنده ي خدا براي حسينم گريه كرده و ....
ببخشيد بضاعت منم همين بود
عزت زياد ..... يا علي مدد